در حالی که به نظر می‌رسه همه پاییزشونو با عشق و خرمالو و انار و رنگ‌های گرم شروع کردن و عکس و پست‌های خوش‌رنگ میذارن یا حتی از ولایت خارجه دست ت میدن، من روز اول پاییزمو با یک توبیخ جدی از طرف استاد راهنمام شروع کردم :|

به خاطر موسسه‌ای که مشترک با همسر راه‌اندازی کردیم، تو شش ماه گذشته کاملا درگیر کارهای اداری و به دنبالش پیچوندن حضور در آزمایشگاه بودم! اینو بگذارید کنار اهمال کاری، به تعویق انداختن و دقیقه نودی بودنم، پازل شما برای دلیل توبیخم کامل میشه.

صرفا برای اینکه یادم بمونه نه برای غر زدن توضیح میدم که، پروپوزالم رو دیرتر از زمان نرمالش تحویل دادم (تازه جلسه دفاعم هفته دیگه است)، به خاطر همین تاخیر و به تعویق انداختن تکمیل پرونده‌ام برای فرصت مطالعاتی، وزارت‌خونه به دلیل کمبود ارز معلوم نیست بهم حمایت مالی بده و فعلا سرنوشت فرصت رفتنم نامعلومه. و جذابترین قسمت ماجرا که باعث شد استادم شاکی بشه: طی پروپوزال نویسی به مقاله‌ای برخوردم که با لبخند ژدش میگفت ناولیتی کارمون به فنا رفته :// روزگار الانم هم اینه که هر روز توسط استاد عزیز چک می‌شم که آیا تو آزمایشگاه حضور دارم و روند کارم سرعت داره یا نه. و هر شب هم میشینم اسلایدهای جلسه دفاعمو آماده می‌کنم. تا الان البته فقط تمش رو انتخاب کردم:|

 

پی‌نوشت1: دفتر نقطه‌ایم هم رسید (البته با تاخیر) و درکمال شرمندگی تازه از امشب دارم بولت ژورنال درست می‌کنم.

پی‌نوشت2: وقتی تاریخ محلول‌سازی‌هامو می‌بینم احساس می‌کنم تازه از خواب بیدار شدم و نمی‌دونم چطوری چند ماه گذشته و متوجه‌ش نشدم! به نظر همین دیروز بوده نه چهار ماه پیش!!

پی‌نوشت3: دبیر یکی از برنامه‌های دانشگاه شدم و هفته دیگه هم یه مراسم داریم. به مجری سپردم ابدا اسمی از من نیاره چون احتمالا استادم از پنجره همون مراسم پرتم میکنه روی درختای محوطه :/


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مرجع رسمي مقالات لوازم آرايش خانواده یار Mahan Gaming رتبه بندی شرکت ايستگاه خرید فروشگاه اینترنتی روغن گیاهی آریا